باز پائیز آمد وباد و رقص برگ بارنگ زرد
اه چه بی روح است این رنگ زرد سرد
ابنای اسمان هم رنگ عنابی شد است
گویی اسمان هم با خاک زمین قهر کرد
باد شیون می کند و می خراشد گوش را
شیون باد هر دم می لزراند دل زن و مرد
چشم می بندم تا نبینم رنگ این فصل را
بس که دیده ام از روزهای این فصل درد
کاش جسم نیما هم بود همچون درخت
تا به خواب می رفت در این فصل سرد
اشک عاشق...
برچسب : نویسنده : matash0ashka بازدید : 128