یه تغییر تازه

ساخت وبلاگ

امروز صبح که از خواب بیدار شدم  و چهره خودم را تو اینه دیدم دیدم چند تا از تار سیبیلام سفید

شده اول فکر کردم گردی چیزی ریخته بهشون ولی هر چی شستمشتون دیدم بازم

سفیدن.خیلی حرصم گرفت رفتم قیچی برداشتم اوردم که دخلشون را بیارم ولی پبش خودم

حساب کردم امروز این چند تا را از بین ببرم فردا چند تا دیگه را اخرش سیبیلام میشه مثل یه

نیزار که یه تیکش اتیش گرفته و یه تیکش هنوز سبزه.پس از این که نابودشون کنم صرف نظر

کردم.و قرار شد برم یه رنگ بگیرم و کلا رنگشون کنم.اخه با اینا که امروز سفید شدن یه هویی یه

دفه یادم افتاد به فیلم مختار که یه دفه سر و صورتش سفید شد و احساس کردم که قراره منم

اونجوری بشم

حالا از ایناش بگذریم که رو ظاهرم اثر گذاشته و گرد پیری را رو چهرم مشاهدم کردم من از اینش

بیشتر دارم عذاب میکشم که انگاری این سفید شدن هم از درون داره یه تغییراتی رو من میزاره

یه تغییراتی مثل این که کودک درونم را دارن می بلعن و به جاش یه ادم پیر جای گزین می کنن

.اینا به شخصه دارم احساس می کنم چون بی اعصاب و کم حوصله شدم و از طرف دیگه حریص

هم شدم. حالم شده مثل یه ادم که داره تو اب غرق مبشه و هرچی بیشتر تو اب فرو میره بیشتر

دست و پا میزنه.

اره دوستان عالم پیری هم اینجوریاس حرص ادم را زیاد میکنه و هرچی ادم حریص تر میشه پیر

تر میشه و این دو تا با هم رابطه مستقیم دارن.

حالا من که قراره سیبیلام را رنگ کنم شاید مشکل بر طرف شد و اگر نشدو پیر درونم کودک

درونم را به دار مجازات کشید اونوقت دیگه شما دوستان باید یه پیر مرد غر غرو را تحمل کنید.

اشک عاشق...
ما را در سایت اشک عاشق دنبال می کنید

برچسب : دلم یه تغییر بزرگ میخواد, نویسنده : matash0ashka بازدید : 125 تاريخ : دوشنبه 17 آبان 1395 ساعت: 20:01